سفرنامه اربعین (قسمت سوم و پایانی)
12 آبان 1396
به ما گفتن قوانین هم قبول نمیکنه …اشکهای ذوق من تبدیل به اشک غم شد. نشستم روی صندلی، حالم خیلی بدبود. باز افکار مزاحم اومد سراغم. همسرم باچهره ی انرژی بخش نگاهم کردو گفت: ” نگران نباش, گریه نکن, آقای سرهنگ گفتن باعراق تماس میگیرنواجازه… بیشتر »
نظر دهید »
باز هم از غافله ی اربعین جامانده ام..
11 آبان 1396
سلام آقا امروز نمیخوام شعر بنویسم نمیخوام قطعه ی ادبی بنویسم ,اومدم یکم باهات حرف بزنم آقا… آقا میدونی الان چند ساله منتظرم، میدونی تنها آرزوم شده فقط یه بار بیام حرم ، همه هرسال میرن ولی من مثل هرسال امسال هم منتظرم.آقا تو که این همه مهمون نوازی… بیشتر »