سفرنامه اربعین (قسمت سوم و پایانی)
12 آبان 1396
به ما گفتن قوانین هم قبول نمیکنه …اشکهای ذوق من تبدیل به اشک غم شد. نشستم روی صندلی، حالم خیلی بدبود. باز افکار مزاحم اومد سراغم. همسرم باچهره ی انرژی بخش نگاهم کردو گفت: ” نگران نباش, گریه نکن, آقای سرهنگ گفتن باعراق تماس میگیرنواجازه… بیشتر »
نظر دهید »
سفرنامه اربعین (قسمت اول)
12 آبان 1396
اگر بزرگان عالم تورو به دیدار بطلبن, آسمون به زمین برسه هم به زیارت میری. اما اگر نخوان, پولدارترینم باشی, هرکاری کنی نمیری. من بخاطر مشکلاتی ویزا نداشتم. روز دهم عاشورا بچه توشکممو ازدست دادم. افسرده شدم، چیزی که خیلی آزارم میداد این بود که از محرم که… بیشتر »