سفرنامه اربعین (قسمت سوم و پایانی)
12 آبان 1396
به ما گفتن قوانین هم قبول نمیکنه …اشکهای ذوق من تبدیل به اشک غم شد. نشستم روی صندلی، حالم خیلی بدبود. باز افکار مزاحم اومد سراغم. همسرم باچهره ی انرژی بخش نگاهم کردو گفت: ” نگران نباش, گریه نکن, آقای سرهنگ گفتن باعراق تماس میگیرنواجازه… بیشتر »
نظر دهید »