سفرنامه اربعین (قسمت سوم و پایانی)
12 آبان 1396
به ما گفتن قوانین هم قبول نمیکنه …اشکهای ذوق من تبدیل به اشک غم شد. نشستم روی صندلی، حالم خیلی بدبود. باز افکار مزاحم اومد سراغم. همسرم باچهره ی انرژی بخش نگاهم کردو گفت: ” نگران نباش, گریه نکن, آقای سرهنگ گفتن باعراق تماس میگیرنواجازه… بیشتر »
نظر دهید »
غـروب جمعه
12 آبان 1396
باز غروب جمعـــــــه آمد.. باز بوی آمدنــت آمــــــد باز من هـوای بــودنـتــــــ را ڪـــــردم باز دلــــــــــــــــــم بی قرار تـــــوست باز این جمـعــــه انتظـــــــــــــارت را می ڪشم حـالم خـــــــوب است اما گـــــذشـــــــــــــــته ام دَرد… بیشتر »