ادب
#تولیدی_حوزه_علمیه_خواهران_فاطمه_الزهرا_آبادان
بر فرض که انسان هیچ استعدادی برای عرضه نداشته باشد و هیچ موضوعی نباشد که به آن برای افتخار آفرینی تمسک کند! چنین انسانی تنها با #ادب می تواند به درجات رفیع و قله های بلند کمال برسد.
ادب زمینه ساز رشد است. انسان با ادب علم همراه با عمل دارد. انسان عملگرا خیلی بهتر از انسانیست که محل تجمع علم های بسیار و بی مصرف است..
اگر همه چیز داشته باشم و ادب نداشته باشیم, ” هیچ چیز ” نمی شویم.
اولیا الله بین مردم هستند, آنها گمنامند و کسی آنها را نمی شناسد. ادب به انسان ها به همین جهت است.
بی ادبی به اولیا الله سبب نزول بلای الهی می شود. پس باید به همه ادب کرد.
اگر انسان ادب کرد.. به سبب آن عملِ نیکو پیدا میکند و در پرتو عملِ نیکو منبع علم می شود و این سه عامل برای انسان بس است..
ادب ——> عمل ——-> علم
*نکته: خود شیرینی + وانمود به با ادب بودن خوب نیست.
*نکته: خطا ایرادی ندارد..ممکن است انسان سهوا دچار بی ادبی شود که با توبه و عذرخواهی رفع و رجوع می شود.
*نکته: تمایز ادب از سر تملُّق و یا صداقت ” فورا ” مشخص می شود.
*نکته: رعایت سلسه مراتب در بیان عیب دیگران ادب است. مثلا پسندیده نیست فرزندی به مادر بزرگ خود عیب او را متذکر شود ولی می تواند عیب های پدر و مادر خود را با زبان خوش , بیان مناسب و راه های مختلفی که گفته شده, بیان کند. فرزند می تواند عیب مادر بزرگ خود را از طریق مادر خود ( با حفظ پوشیدگی موضوع) به او برساند.
منبع: سرکار خانم استاد طاهرپوریانی _ 96/7/16 _ درس احکام
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
نقشه دشمن
استکبار راه دیگری ندارد، سربازان استکبار و صهیونیست شکست خوردههای این منطقه هستند. آنها دیگر نمیتوانند جنگ عرب و عجم راه بیاندازند، دیگر نمیتوانند در منطقه بر اساس منافع و خاک و نفت و آب و … جنگ راه بیاندازند، چون مردم هوشیار شدهاند.
امروز تمام کفر پشت سر تروریستهایی قرار گرفته که به دنبال این هستند که دوستان اهلبیت(ع) را به شهادت برسانند و دنبال این هستند که علمها و علمداران اهلبیت(ع) و نمادهای اهلبیت(ع) را هدف قرار دهند و به این واسطه در منطقه جنگ راه بیندازند. امروز این تروریستها میخواهند موجب تداوم حاکمیت استکبار در منطقه و جهان باشند.
امروز تنها سربازان شومی که میتوانند از کفر و از صهیونیست در جهان دفاع کنند، کسانی هستند که آرم دشمنی اهلبیت(ع) را بر سینۀ خود دارند. و این طلیعۀ آن نبرد نهایی بین حق و باطل است.
منبع: استاد پناهیان
محقق: سیده سبا میرزمانی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
درد و دل
زن ها با درد و دل کردن تخلیه می شوند. حتما این فرصت را به آنها بدهید و در این مدت به سخنان او خوب گوش دهید و از دادن راه حل اجتناب کنید, چون آنها فقط می خواهند احساساتشان را برای شما بیان کنند و دنبال راه حل نمی گردندند.
نویسنده: دکتر سعید عزیزی
محقق: سیده سبا میرزمانی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
خشکبار
بهترین ساعت برای مصرف خشکبار بین صبحانه و ناهار و به عنوان میان وعده می باشد, تحقیقات نشان می دهد خانم هایی که خشکبار مصرف می کنند بسیار کمتر دچار بیماری های روحی و افسردگی و حمله قلبی می شوند.
در آداب اسلامی وعده ناهار وجود ندارد و به جای آن بهتر است میوه خورده شود.
در کلامی از امام صادق (ع) آمده است که به جای وعده ناهار مناسب است از خشکبار ( 22 عدد بادام و یا 4 عدد گردو) استفاده شود.
نویسنده: سیده سبا میرزمانی
تصویر: مجله هنری ژوان/ میرزمانی
اقتصاد مقاومتی
آچار فرانسه را سوئدی ها اختراع کردند و جالب تر اینکه این آچار در فرانسه به آچار انگلیسی معروف است… :)
نویسنده: سیده سبا میرزمانی
کتب پیشنهادی رهبری
“کتابهایی که رهبر انقلاب توصیه به خواندن آن میکنند”
بینوایان اثر ویکتور هوگو.
ایشان میفرمایند بهترین رمانی است که درطول تاریخ نوشته شده،این کتاب،کتاب جامعه شناسی،تاریخی،انتقادی،الهی وکتاب محبت وعشق وعاطفس.
دن آرام اثر ویل میخائیل شولوخوف
این اثر جاویدانه ادبیات جهان بشمار می رود که به شیوه رئالیسم اجتماعی به نگارش درآمده.گریگوری قهرمان نخست آن است که شخصیتی دوست داشتنی،شجاع وخستگی ناپذیر است
مهاتماگاندی اثررومن رولان
که بعد ازمرگ گاندی دررابطه باشخصیت او نگارش کرد که رهبر میفرماید درمیان بسیاری ازصفات برجسته ی گاندی دوصفت بیش ازهمه قابل ذکر است:نترسیدن ونداشتن نفرت
گذر ازرنج ها اثر آلکسی تولستوی
که بزتجربه های گرانبهای تاریخی مردم روسیه از1914تا1919بناشده.وازدید یک اشراف زادس
فرهنگ جبهه اثر سید مهدی فهیمی
که زبان عامیانه وشوخ طبع های موجود دراین کتاب ازویژگی های بارز این اثر می باشد
نورالدین پسر ایران اثر معصومه سپهری
یکی اززیبا ترین نقاشیهای صفحه ی مرکار واعجاز گونه ی هشت سال دفاع مقدس است.هم راوی وهم نویسنده درهنرمندی سنگ تمام گذاشته اند
یار کجاست اثر رحیم مخدومی
راجع به سفرنامه حج است.
پایی که جاماند
ایشان فرمودند پس ازمطالعه این کتاب تاکنون کتابی نخوانده وسخنی نشنیده ام که صحنه اسارت مردان ما درچنگال نامردان بعثی عراق را آن چنان دراین تصویر کشیده شده باشد.
نویسنده: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
تصویر: سیده سبا میرزمانی
روز بیستوهشتم صفر
در مثل چنین روزهایی - روز بیستوهشتم صفر - این نور آسمانی، این انسان والا و این پدر مهربان از میان مردم رفت و آنها را غمگین و داغدار کرد. روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولالله! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولالله! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولالله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! (امالی شیخ صدوق، ۵۰۶)
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، به عزّت و جلالت، برترین درودها و الطاف و تفضّلات خود را، امروز تا ابد بر روح مطهّر پیغمبر عزیز ما بفرست. پروردگارا ! او را از اسلام و مسلمین و از بشریّت جزای خیر عنایت کن؛ ما را امّت او قرار بده؛ ما را رونده راه و صراط مستقیم او قرار بده؛ جامعه ما را شبیه جامعه او کن؛ همّت پیروی از او را به همه ما عنایت کن.
گزیده دیدار: ماجرای طلب حلالیت پیامبر عظیمالشأن اسلام از مردم به روایت رهبر انقلاب
محقق: سیده سبا میرزمانی
بخشندگی خداوند
بخشندگی خداوند مهربان تاچه اندازهاست؟!
رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
زمانی که شما برای وضو گرفتن برمی خیزید،گناهانتان ازجوارح فرومیریزد. وقتی روی به قلب خود متوجه خداشوید، مانند روزی است که تازه متولد شده اید، پاک ومطهر و اگر بین دونماز سهوی ازشما سربزندنماز بعدی پاکتان میکند.
نمارهای پنج گانه برای امت من حکم نهر جاری رادارد که درخانه واقع باشد، چگونه است وضع کسی که بدنش آلودگی داشته باشد وخود راروزی پنج نوبت خودرا درآب شوید؟ این نعمت ازرحمت وبخشش های پروردگار توست.
منبع : اسلام شناسی ، ص ۵۵
نویسنده:ازهار طاهری
زلزله کرمانشاه
رهبرانقلاب: از همه درخواست میکنم که به یاری زلزلهزدگان بشتابند.
▪️ #کرمانشاه_تسلیت
خواب غفلت
از بزرگی پرسیدند:
از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟؟
گفت:
اگر
برای #امام_زمانت
کاری می کنی
یا #تبلیغی
انجام میدهی
و خلاصه قدمی برمی داری
و به ظهور آن حضرت
کمک میکنی
بدان که بیداری؛
و الّا
اگر مجتهد هم باشی
درخواب #غفلتی!
نویسنده: نگین آلبوغبیش
❣تَحبِس الدُعا ❣
?گاهےاگر دعایت مستجاب نشد
سر برسجده بگذار
یک دل سیر گریه ڪن
شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویے
?اللهُمَ اغفِرلیَ الذُنوبَ الَتی تَحبِسُ الدُعا?
نویسنده: نگین آلبوغبیش
عقل
باوجودعقل چه نیازی به دین است و گستره این نیاز تاکجاست؟
امام صادق علیه السلام خطاب به هشام فرمود: ای هشام! همانا که خداوند برمردم دوگونه حجت دارد: حجتی آشکار وحجتی پنهان؛ حجت آشکار او، رسولان، پیامبران وامامان هستند و حجت پنهان عقول ایشان است1
و خطاب دیگر ایشان به هشام: ای هشام! همانا خدای متعال حجت ها را برای مردم، به وسیله عقل هایشان کامل کرد و انبیا رابه وسیله بیان یاری نمود.
منبع:
1. اصول کافی، ابی جعفربن یعقوب کلینی, ج1، ص16
محقق: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عشق را به آبادان آوردیم
پیاده روی با شکوه جاماندگان کربلا شهرستان آبادان
کربلا قسمت ما نشد ,این قدم ها را از ما بپذیر آقا
یک نگاهی به دل ما کن, بین الحرمین بطلب ما را ای امیر
عشق تو در دل ما پابرجاست
چه کربلا باشیم چه نباشیم
این دل عاشق مولاست
نویسنده: سیده حدیث موسوی
تصویر بردار: سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
جامانده های اربعینی
قدم قدم با یه علم نیامدم سمت حرم …
کربلا نیامدم کربلا را به شهرم آوردم
به #آبادان آوردم…
هرجای زمین باشم مهم نیست ….
اربعین است و دل در دلم نیست
صاحب جهان جز تو کیست!؟
حرم در قلب عاشقانت است
همه جا کربلاست
اربعین در همه جا یکیست
وقتی دل و جانت حسینیست
یاحسین(ع)
نویسنده: سیده حدیث موسوی
تصویربردار: سیده حدیث موسوی
گرافیست و تایپیست: سیده سبا میرزمانی
پیاده روی اربعین در مسیر بهشت زهرا(س) تا قدمگاه خضر نبی (ع) آبادان
#اربعین آمد و امسال هم به #کربلا نرفتیم
دلمان شکست از #نطلبیده شدنمان
دل به دریا زدیم و کوله بارمان را بستیم
این قدم ها را به #عشق_مولا برداشتیم ورفتیم
اما آقا آیا با ما دلشکسته ها هم #هممسیر میشوی
آیا در این مسیر نگاهی به ما میکنی
آقا ما #کربلا_نرفته_ها , ما حرم نیامده ها تشنه تریم
نگاهی به ما #نوکران #دلشکسته ات بکن آقا
#اربعین_بعدی ما را کربلایی کن آقا
#تولیدی
نویسنده: سیده حدیث موسوی
تصویربردار: سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
دل شکستن
❤️علم پزشکی ثابت کرده است که شکستن دل واقعیت است.
یعنی وقتی دل کسی میشکند در قلب اتفاقی می افتد؛ مثل یک خون ریزی کوچک یا یک جراحت…
که حتی می تواند منجر به سکته قلبی شود…
تو دوست خوب من…
هم مراقب دل خودت باش
هم دل دیگران…
دل شکستن هنر نیست…
مواظب عواقبش باش
از عواطف انسانی که ارگانهای بدن را ضعیف میکند:
۱- عصبانیت: کبد را ضعیف میکند.
۲- غم و غصه: ششها را ضعیف میکند.
۳- نگرانی: معده را ضعیف میکند.
۴- استرس:قلب ومغز را ضعیف میکند.
۵- ترس: باعث از کار افتادن کلیه ها میشود.
جلوگیری از این عواطف منفی میتواند باعث سلامتی شما گردد، پس خونسرد باشید، خوب نگاه کنید، خوب احساس کنید و خوب عمل کنید.
شاد باشید و درهمه حال لبخند بزنید.
هر روز، پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند، سطر اول همیشه این است:
“خدا همیشه با ماست”
پس بخوانش با لبخند..
نویسنده: زهرا باشی
تایپیست:نگین آلبوغبیش
گرافیست:سیده حدیث موسوی
شهید مدافع حرم احمد مشلب
شهیداحمد مشلب
محل تولد:نبطیه کشور لبنان
محل شهادت:منطقه الصوامع إدلب سوریه
تاریخ تـولد:۱۳۷۴/۶/۵
تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۰/۱۲
وضعیت تأهل:مجرد
معروف به شهید Bmw سوار لبنانی
?رتبه 7 تکنولوژی اطلاعات(it)در لبنان
کیفیت شهادت:در منطقه ی الصوامع استان إدلب طـی عملیـاتی در مواضع داعـشی ها بر اثر برخورد بمب هاون60 و اصابت ترکش های زیاد علی الخصوص سر و پا همان لحظه به درجه رفیع شهادت نا٦ـل شد
❤علاقمند به:ائـمه اطهار(سلام الله علیه السلام) و خصوصا امام رضا(ع) و امام زمان(عج الله)
?قسمتی از وصیت شهید در باره ی امام زمان (عج الله):خدا تورو کمک کند ای امام زمان زیرا که تو منتظر ما هستی…
❤اگر ما خود رو اصلاح کنیم آقا ظهورمیکند
⭐دنیـا را همه میتوانند تصاحب کنند اما آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب شد⭐
نویسنده:نگیـن آلبـوغبـیش
تایپیست:نگـین آلبوغبیش
چادر فقط یک حجاب نیست
چادر یک حجاب نیست فقط!
چادر یک سبک زندگیست
من چادری هایی می شناسم که با اصل دین مخالفند!
تاریخ هم پر است از عمامه به سرهایی که تیشه به ریشه ی دین زدند!
چادر یک سبک زندگیست. باید آنگونه که در شأن چادر است زندگی کرد..
چادر را دست کاری نکنیم
نویسنده: نگین آلبوغبیش
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
چکیده کتب آسمانی در کلام امام علی (ع)
امیرالمومنین (ع) فرمودند: ” تورات,انجیل,زبور و قرآن را خوانده ام و از هرکتاب کلمه ای انتخاب کرده ام,
از تورات : هرکس سکوت کرد,(از بلاها و مهلکه ها) نجات یابد.
از انجیل: هرکس قانع باشد, سیر می شود.
از زبور: هرکس شهوات را ترک کند, از آفات در امان می ماند.
و از قرآن: هرکس به خدا توکل کند, خداوند او را کفایت می کند.”
منبع:مواعظ العددیه, آیت الله مشکینی, ص 22
محقق: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
سفرنامه اربعین (قسمت سوم و پایانی)
به ما گفتن قوانین هم قبول نمیکنه …اشکهای ذوق من تبدیل به اشک غم شد. نشستم روی صندلی، حالم خیلی بدبود. باز افکار مزاحم اومد سراغم. همسرم باچهره ی انرژی بخش نگاهم کردو گفت: ” نگران نباش, گریه نکن, آقای سرهنگ گفتن باعراق تماس میگیرنواجازه میگیرن.” این بار اشک غمم از ذوق شد.گفتم: ” اهل بیت مثل پدرو مادر آدم هستن بعضی وقتا دوست دارن بچه هاشونو باشوخی اذیت کنن “خلاصه ساعت 9شده بود همسرم اومد و خبرداد که عراق هم قبول نکرده و تحت هیچ شرایطی نمیشه.. غم دلمو گرفته بود .اما اینجا اشک نریختم. بغضمو توی گلوم حبس کردم.همسرم آماده ی رفتن بود.به یکی ازدوستان مطمئنش که توی مسیر موکب داره تماس گرفت که منو تا نیمه راه همراهی کنه.نمیدونستم چطور باید باهاش خدافظی کنم.دل شکسته کولمو پوشیدمو دخترمو توکالسکه گذاشتم ورفتم بیرون. همسرم خدافظی کرد, نای جواب دادن نداشتم. فقط رومو برگردوندم ورفتم. وقتی رفت … ازپشت سر تالحظه ی آخرنگاش کردم.شنیدن صدای نوحه ی موکبها دیگه برام لذت بخش نبود. ازشنیدن صداشون سینم تنگ میشد.دخترم زد زیر گریه،گفتم ساراجونم چته؟گفت : “خواستم برم امام حسینو ببوسم نزاشتن،بابایی هم مارو نبرد” بااین حرفش بغضم بدتر شد. کاش گریه میکردم.همه خندون سمت گیت میومدن فقط من بودم که باغم برعکس همه حرکت میکردم همه توراه میپرسیدن خانم چرا داری اشتباه میری … من نمیتونستم جوابی بدم فقط نگاه دل شکسته ای میکردم ودرنهایت سکوت میکردم. مسیر مرز تا خونه ی 45 دقیقه ای برای من به اندازه ی پنج سال طول کشید.. فردا صبح خبر رسیدنِ همسرم به حرم سامرا تسلی دلم شد.. اما هنوزم حس میکنم بی لیاقتم.. و این بود سفر اربعین ده ساعته ی پیاده ی من…!
نویسنده: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
سفرنامه اربعین (قسمت دوم)
که التماسهای شما الان پیش امام حسین و نزد خانمت خیلی بزرگت کرده واین اشکهای خانمت رو ببین.. که چه مقام ومنزلتی پیش امام حسین دارن . من همینطور اشک میریختم وکوله سنگینی که رو کولم بود ,فشار جمعیت , ناامیدی و ازدحام فشارهای بدی رو احساس میکردم… فشار ازاینکه دیگه حرم رو نمیبینم. ازاینکه لیاقت ندارم .برای امام حسین راضی کردن یه عده ادم چیزی نیست.پس چرا منو پس زدن؟ الان توی اون همه تاریکی و ازدحام منی که تا دم در خونمون تنها نمیرم چطوری تنها به خونه برگردم. ازاینکه برادرم پنج ساعت اونطرف مرز باخانواده وبچه منتظر منه ذاب وجدان داشتم.. .بعد ازاین همه افکار که یک صدم ثانیه نشد، ازحال رفتم…آب پاشیدن ومردومو بیرون کردن. من فقط لبانی رو میدیدم که تکون میخورد. صدایی نمیشنیدم.همینطور بااین حال اشک میریختم.. همه نگاه میکردن و مشکلات ویزای خودشون رو فراموش کرده بودن وبه حالم ترحم میکردن.گریه هام بند نمیومد ووجود خبرنگارا آزارم میداد. بودن من د روبه روی این همه مرد نامحرم بیشتر آزارم میداد. کسی صدای حضرت زینب رو نمیشنید پس من چطور کنار همسرم روبه روی این همه معمم , سرهنگ , خبر نگار وزائر دارم گریه میکنم.اشکام همینطور میریخت بعد ازاینکه به اورژانس رفتم حالم بهتر شد تونستم بایستم.برگشتم که به همسرم بگم انقد التماس نکن،منو نمیخوان.لیاقت رفتن ندارم.دیگه رونزن فایده نداره…
نویسنده: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
سفرنامه اربعین (قسمت اول)
اگر بزرگان عالم تورو به دیدار بطلبن, آسمون به زمین برسه هم به زیارت میری. اما اگر نخوان, پولدارترینم باشی, هرکاری کنی نمیری.
من بخاطر مشکلاتی ویزا نداشتم. روز دهم عاشورا بچه توشکممو ازدست دادم. افسرده شدم، چیزی که خیلی آزارم میداد این بود که از محرم که فقط سالی یه بار هست, هیچی نفهمیدم. همش دردو رنج و آخرشم روز دهم ساعت 12 بچه ی از دست رفته… اسم پسر تو شکممو علی اصغر گذاشتم. نزدیک اربعین شد, به همسرم گفتم : “توکه ویزا داری برو” . دل تو دلم نبود. آخه هیچوقت ازهم دور نشدیم. خیلی اصرار کردم تا قبول کنه. برام سخت بود… هم نرفتنم ودومی دوری از همسرم. ظهر روزی که همسرم میخواست حرکت کنه شنیدم خیلیا بدون ویزا از مرز رد میشن. یه ساعت مونده بود به حرکتش. بهم گفت پاشو وسایل خودتو سارا رو جمع کن باهم بریم. من خیلی خوشحال وامیدوار شدم، با خودم گفتم طلبیدنم. تصور ضریح امام علی و اون آغوش گرم مظلومانش ودیدن شش گوشه دیونم میکرد. سریع کولمو بستم. پرازوسایل خودم ودختر چهار سالم.کالسکه روهم آماده کردم و بااستخاره ای که قبلش خیلی خوب اومده بود باامید زیاد راهی شدم.مسیر خونه تامرز 45دقیقه بودمن اونو پنج دقیقه ای طی کردم. ازبس که اشتیاق داشتم موکبهای توی مرز رو ردکردم بدون اینکه حتی بدونم چه شکلی هستن.برادرم وخانوادش ازمرز عبور کرده بودن و در عراق منتظرم بودن.با خودم زمزمه میکردم که: “خدایا یعنی میشه با کسی که تا دوساعت پیش بامن خدافظی کرد و دلم از نرفتن شکست همسفر بشم؟"رسیدیم به دروازه .
پاسپورتامونو دیدن و اجازه ورود به گیت اصلی رو دادن.هر لحظه امیدوار تروخوشحال ترمیشدم. حس میکردم دارم بال درمیارم.اصطلاح بال درآوردن رو تجربه کردم. رسیدم به گیت اصلی.. برای همسرم وبعد دخترم مهر خروج زد وبعد نگاه به گیت کردو گفت ویزا که ندارین مهر باید باطل بشه… من شوکه شدم گفتم: ” مگه نمیشه بدون ویزا رد شد؟"گفتن نه. اشکام سرازیر شد. همسرم صحبت کرد, التماس کرد, فایده نداشت.مارو فرستادن پیش سرهنگ که مشکلمونو حل کنیم. همسرم با او صحبت کرد و دوباره التماس کرد.میگفتن نه که نه.
منم همینطور گریه میکردم. تو همین حین آقایی که بارها تو تلویزیون دیده بودمش با جمعیتی از خبر نگار و روحانی داخل شدن. من یکم امید پیداکردم که صلاحی هست که ایشون الان اومدن.. همسرم هم که زبون خوبی داره شروع کرد به صحبت کردن.اون آقا بین این همه جمعیتی که مشکل ویزا وپاسپورت داشتن خطاب به همسرم کرد که….
نویسنده: ازهار طاهری
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
غـروب جمعه
باز غروب جمعـــــــه آمد..
باز بوی آمدنــت آمــــــد
باز من هـوای بــودنـتــــــ را ڪـــــردم
باز دلــــــــــــــــــم بی قرار تـــــوست
باز این جمـعــــه انتظـــــــــــــارت را می ڪشم
حـالم خـــــــوب است
اما گـــــذشـــــــــــــــته ام دَرد مـــــــــــیڪند
زودتـــر بـیا مـولایـــــــم
نویسنده: نگین آلبوغبیش
تایپیست: نگین آلبوغبیش
برکت
?مفهوم واقعی برکت چیست؟
از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسیدند: برکت در مال یعنی چه؟
درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود:
” گوسفند در سال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل 7-6 بچه.“
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.
ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت. در تمام عمر حتی یک گله سگ را ندیده ایم .اما گله های گوسفند فراوانی را دیده ایم!
و این در حالی است که در هر ثانیه میلیونها گوسفند ذبح می شوند!
مال حرام اینگونه است:
“فزونی دارد ولی برکت ندارد.”1
منبع:
1.بیانات آیت الله بهجت(ره)
محقق: سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عکس: سیده سبا میرزمانی
بدترین زنان
پیامبر صلی الله علیه و آله:
مِنْ شَرِّ نِسائِکُمْ؛ الذَّلیلَةُ فى اَهْلِهَا، العَزیزَةُ مَعَ بَعلِهَا، العَقیمُ الحَقُودُالَّتى لا تَتَوَرَّعُ عَن قَبیحٍ، المُتَبَرِّجَةُ اِذا غابَ عَنْها زَوْجُها، الحِصانُ مَعَهُ اِذا حَضَرَ، الَّتىلا تَسمَعُ قَولَهُ، وَ لا تُطیعُ اَمْرَهُ، فَاِذا خَلابِها تَمَنَّعَتْ تَمَنُّعَ الصَّعْبَةِ عِندَ رُکُوبِها، وَ لاتَقْبَلُ لَهُ عُذرا وَ لا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْبا؛1
پیامبر صلی الله علیه و آله:
از بدترین زنان شما، زنى است که در میان خویشاوندان خود، خوار و در برابر شوهرخود سرسخت باشد، نازا و کینه توز بوده، از زشتى ها دورى نکند، در غیاب شوهرشزینت خود را نمایش دهد ولى در حضور او از این کار خوددارى کند، از شوهرشحرف شنوى نداشته باشد و امر او را اطاعت نکند، در خلوت با او چون شترى سرکشبهره ندهد و هیچ عذرى را از شوهرش نپذیرد و هیچ خطایى را از او نبخشد.
منبع:
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 391،ح4376
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عکس: سیده سبا میرزمانی
چرا باید در حق دیگران دعا کنیم؟
حضرت زهرای مرضیه(س): الجار ثم الدار1
امام صادق (ع) می فرمایند: “هرکس در پشت سر برادر مومنش برای او دعا کند, از عرش ندا می شود:
برای تو صدهزار برابر مثل او است (صدهزار برابر برای توست.)”2
این درحالیست که اگر برای خود دعا کند به اندازه همان یک دعا به او داده می شود.
پس برای دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود, بهتر است از دعای شخص دعاکننده برای خود, که معلوم نیست مستجاب بشود یا نه.
حال اگر کسی برای بهترین مخلوق خدا, امام زمان (عج) دعا کند, چه می شود؟ یقینا بهترین ها برایش رقم میخورد..
اَللَهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الفَرَج
منابع:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 81 و ج 89، ص 313 و ج 93، ص 388 .
2.من لایحضره الفقیه, ج 2, ص 212
نویسنده: سیده سبا میرزمانی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عکس: سیده سبا میرزمانی
پایتخت حکومت امام زمان (عج)
در باب مرکزیت حکومت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ روایات متعددی وارد شده است. و از ائمّه اطهار ـ علیهم السّلام ـ در این مورد پرسش هایی شده است که مرکز حکومت قائم آل محمد کجا بوده و مؤمنین به چه مرکزی مراجعه می کنند؟ آیا حکومت آن حضرت مرکزی خاص دارد و یا این که در شهرها در گردش است؟ به نمونه هایی از بیان ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ در این مورد اشاره می شود:
1. مفضّل می گوید: خدمت امام صادق بودم، عرض کردم: ای مولای من! خانه حضرت مهدی و محل اجتماع به دور آن، کجا خواهد بود؟
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «محل حکومت او کوفه و محل حکم فرمایی او مسجد جامع کوفه و محل تقسیم بیت المال، مسجد سهله و محل خلوت (استراحت آن حضرت)، ریگ های سفید نجف می باشد1».
2. ابوبکر خضرمی می گوید به امام باقر ـ علیه السّلام ـ گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا و حرم پیامبرش با فضیلت تر است؟ فرمود: ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خوانده اند و از آن جا عدالت الهی پدیدار می گردد و قائم خداوند در همان جا خواهند بود. و جایگاه پیامبران و جایگاه، جانشینان صالح آنان است2.
3. امام علی ـ علیه السّلام ـ در ضمن بیانی پیرامون ظهور حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرموده است: «… سپس به کوفه می آید آنجا قرارگاه و منزل او است…3
4. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرموده است: «…همه در کوفه پیرامون آن (امام قائم ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ) خواهند بود… و مردم با ایمان به هنگامی که قایم ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ وارد کوفه شد و آن مرکز حکومت عادلانه او گردید، دوست می دارند در آن جا باشد و همواره دل های ایمان آوردگان در آن جا است4».
امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «…سپس آن حضرت به کوفه باز می گردد و از آن پایگاه عادلانه شخصیت های شایسته و وارسته را به سراسر جهان گسیل می دارد5
بنابر این، با توجه به نمونه هایی از روایاتی که در این مورد اشاره شد، چنین استفاده می شود که ظاهراًمرکز حکومت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ کوفه می باشد.
منابع:
1. حسینی، سید محمد، دولة المهدی، قم، بوستان کتاب، ص363.
2. حرّ عاملی، اثبات الهدات، قم، چاپخانة علمیّه، ج3، ص402.
3. معجم الاحادیث امام مهدی، مؤسسة آل البیت، ج 5، ص 22.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت،مؤسسه الوفاء، 1403ق، ج52، ص375.
5. همان، 345.
نویسنده: سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عکس: سیده سبا میرزمانی
شباهت های قیام امام حسین (ع) و قیام امام زمان (عج)
1. ایمان راسخ
ایمان، ثمرة معرفت صحیح و حقیقی است. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «المعرفة اصل فرعه الایمان»؛ «ایمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بیشتر باشد، ایمان نیز قویتر است؛ چنانچه رسول الله نیز فرمودهاند: «افضلکم ایمانا افضلکم عرفة».
طبیعی است قلبی که از رجس و آلودگی پاک شود و ظرف علوم و معارف اهلبیت (علیهالسلام) گردد، اطمنیان و ایمان در آن استقرار مییابد.
در تاریخ آمده است که یاران حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجیبی داشتند. سید بن طاووس در لهوف نقل میکند که در شب عاشورا، بریربنخضیر با عبدالرحمنعبدریه شوخی میکرد و او را میخنداند و میگفت: «اطرافیانم میدانند که من، نه در جوانی و نه در پیری، اینگونه نبودهام؛ ولی این حالت، به جهت شوق و اشتیاقی است که نسبت به جایی که به سوی آن خواهیم رفت، دارم».
یاران حضرت بقیتالله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز، چنان خود را برای امام خود، ساخته و مهیا نمودهاند و ایمان را در قلب خود، مستقر ساخته¬اند که خدای تعالی در قرآن بر ایمانشان صحه میگذارد و آنها را اهل ایمان و عمل صالح معرفی میکند و میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم…»225.
امام باقر (علیهالسلام) نیز در شأن یاران امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) میفرمایند: «این مؤمنان، همان کسانی هستند که خدای تعالی در کتابش، این¬گونه آنها را توصیف نموده است: “الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب…"»226.
اگر چه امام زمان (علیهالسلام) غائب است، ولی یاد او در دلهای آکنده از ایمان یارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام کاظم (علیهالسلام) میفرمایند: «یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره». ایمان به غیب، یاران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) را چنان ارزش و مقامی داده است، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آنها را برادران خود میخواند و آرزوی دیدارشان را مینماید: «یا لیتنی قد لقیت اخوانی… و لکن اخوانی الذین یاتون من بعدکم یومنون بی… »
2. اسوههای استقامت
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون »227.
یاران حسین بن علی (علیهالسلام) و یاوران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) که خدا را مربی خود میدانند و خویش را تحت تربیت او قرار دادهاند، نمونههای کامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند که قلوبی محکمتر از کوه پیدا نمودهاند و مصداق این فرمودة امام علی (علیهالسلام) شدهاند: «المؤمن، صلب من الجبل». آنان ارادههایی آهنین و قاطعیتی عجیب دارند و به هیچ وجه حاضر نمیشوند از راهی که در زیر سایة امامشان در پیش گرفتهاند، برگردند.
سخنانی که یاران امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله (علیهالسلام) گفتهاند، بهترین گواه بر این ادعاست. برای مثال، سعیدبنعبدالله حنفی در آن شب، چنین گفته است: «اگر بدانم که در راه شما کشته میشوم، سپس مرا زنده میکنند و میسوزانند و خاکسترم را بر باد میدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنین میکنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهیربنقین نیز در خطاب با امام حسین (علیهالسلام) این چنین، عرض ارادت کرده است: «یابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم کشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، این اتفاق بیفتد؛ اما خدای تعالی کشته شدن را از تو و اهلبیتت دفع نماید».
این ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود که در نظرشان، تمام مصائب و سختیهای جهاد در راه خدا، سهل و آسان مینمود؛ لذا در زیارتشان عرض میکنیم: «السلام علیکم ایها الشهداء الصابرون اشهد انکم جاهدتم فی سبیل الله و صبرتم علی الاذی فی جنب الله».
در زمان غیبت، استقامت یاران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در عرصة اعتقادات است. یعنی در روزگاری که تمسک به دین - به تعبیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) - مانند گرفتن پارة آتش بر کف دست است، ایشان، بر اعتقادات صحیح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر (علیهالسلام) در این زمینه فرمودهاند: «یاتی زمان یغیب عنهم امامهم فیاطوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان»؛ «روزگاری میرسد که امام از مردم غائب میگردد. پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان، بر امر ما استوار میمانند».
امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، نیز ارادههای محکم یاران فرزندش، حجت بن الحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) را اینگونه به تصویر میکشد: «کلهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم همّوا بإزالة الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شیرهای ژیانی هستند که از جنگلهای خود بیرون آمدهاند و اگر اراده کنند که کوهها را از جای برکنند، بی¬تردید چنین میکنند».
3. وفای به عهد
وفای به عهد، یکی از صفات نیک انسان است که در قبال هر کسی، پسندیده میباشد؛ ولی اگر طرف تعهد انسان، خدای تعالی باشد، ارزش و اهمیت آن، فزونی مییابد.
اصحاب حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) به تعهدی که با خدای خود- در اطاعت و نصرت امام خویش داشتند- وفا نمودند؛ به طوریکه ایشان، در خطاب به یارانش میفرماید: «انی لا اعلم اصحابا او فی و لا خیرا من اصحابی…»؛ «همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم».
یاران با وفای حضرت بقیت الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهای دوران غیبت، تعهد خود را در یاری امام خود، فراموش نمیکنند، بلکه هر روز، عهد خود را با مولای خویش تجدید مینمایند: «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقه»4
4. محبت شدید به امام (علیهالسلام)
یکی از اوصاف مشترک یاران امام حسین (علیهالسلام) و یاران حضرت بقیت الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) این است که محبوبشان را خدای تعالی قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمرکز به ذات مقدس او نموده¬اند: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه228». لذا در زیارت شهداء کربلا عرض میکنیم: «السلام علیکم یا اولیاء الله و أحبائه، السلام علیکم یا أصفیاء الله و اودائه، السلام علیکم یا أنصار دین الله».
از آن¬جا که امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «الدین هو الحب و الحب هو الدین»؛ قطعاً کسی که تمام محبتش را معطوف به خدای تعالی میکند، یاری¬کنندة دین او نیز خواهد بود. چنین کسی به تمام متعلقات خدای تعالی و آ¬ثار و نشانههای او عشق میورزد (اللهم انی أسئلک حبک و حب من یحبک) و از آنجا که امام معصوم، وجه الله، و بزرگترین آیت پروردگار است و محبت به او، عین محبت به خدای تعالی میباشد (من احبکم فقد احب الله)، اولیای الهی، بیشترین حب را نسبت به ذوات مقدس معصومین (علیهمالسلام) داشته و دارند.
آثار این محبت شدید را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله (علیهالسلام) -که محبت خویش را برای امام خود، خالص ساختهاند (و مودتی خالصه لکم)- میتوان دید. برای مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولای خویش عرض میکند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم». مسلمبنعوسجه نیز میگوید: «والله؛ دست از تو بر نمیدارم تا خدا بداند که ما حرمت پیامبرش را دربارة تو رعایت نمودیم».
از دیگر مصادیق این محبت خالصانه، پیمانی است که یاران و خاندان امام حسین (علیهالسلام)، در شب عاشورا با یکدیگر بستند. در آن شب، حبیببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند که هنگام جنگ، پیشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، کسی از بنیهاشم به میدان برود. حضرت عباس (علیهالسلام) نیز، بنیهاشم را جمع نمود تا برای دفاع از مولای خویش، همپیمان شوند.
این ویژگی، در اصحاب امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز دیده میشود. امام صادق (علیهالسلام)، در اینباره میفرمایند: «اگر همة مردم بمیرند، خداوند، یاران او [مهدی موعود (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)] را خواهد آورد؛ آنها کسانی هستند که خداوند دربارة آنها فرموده است: “فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه…229».
کسی که مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) است، از ذکر نام محبوبش لذت میبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بیتوجهی و غفلت مردم از آن حضرت، برایش گران است: «عزیز علی ان أبکیک و یخذلک الوری»؛ «برای من سخت است که بر تو بگریم، در حالی که دیگران، تو را واگذارند».
چنین کسی، در روز جمعه -که همه به خوشگذرانی مشغولند- زانوی غم در بغل میگیرد و در فراق محبوبش، حیران و سرگردان میشود: «الی متی احار فیک یا مولای» و غربت محبوبش، تاب و توان او را میبرد: «عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری». او، تمام هستی و وجودش را در پای مولایش ریخته و انتظار روزی را میکشد که جان ناقابلش را فدای قدوم مبارک امام (علیهالسلام) کند و این را، کمترین خدمت به محبوبش میداند. همان¬گونه که امیرالمؤمنین، در توصیف یاوران امام مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) فرمود: «قوم لم یمنوا علی الله بالصبر و لم یستعظموا بذل انفسهم فی الحق»؛ «آنها قومی هستند که با صبر و شکیبایی خود، برخدا منت نمیگذارند و جانبازی در راه حق را بزرگ نمیشمارند».
امتیازات یاران حجة بن الحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)
با وجود تمام مشترکات و تشابهاتی که بین یاران امام حسین (علیهالسلام) و حضرت بقیتالله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) وجود دارد؛ ولی اصحاب حضرت حجتبنالحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) امتیازاتی دارند که هر انسان با بصیرتی را طامع میسازد تا خود را در زمرة آنان قرار دهد.
منبع: راسخون
محقق: سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده سبا میرزمانی
عکس: سیده سبا میرزمانی
باز هم از غافله ی اربعین جامانده ام..
سلام آقا امروز نمیخوام شعر بنویسم نمیخوام قطعه ی ادبی بنویسم ,اومدم یکم باهات حرف بزنم آقا… آقا میدونی الان چند ساله منتظرم، میدونی تنها آرزوم شده فقط یه بار بیام حرم ، همه هرسال میرن ولی من مثل هرسال امسال هم منتظرم.آقا تو که این همه مهمون نوازی ، آدم بدا رو تو خونه ات راه نمیدی ؟؟ میدونم بدم ،میدونم کوله بارم پر از گناهه! بخدا میدونم … اما آقا دارن از کربلا میان از خاطراتشون با حرمت واسم میگن .. آقا میمیرم وقتی خداحافظی میکنن من میمونم اونا میرن ، وقتی میان دونه به دونه خاطراتشون حسرت های منو دار میزنن …آقا فقط همین یه بار فرصت بده من…قول میدم آدم خوبی بشم …فقط بزار یه بار بیام حرم ….
نویسنده: سیده حدیث موسوی
گرافیست :سیده سبا میرزمانی
آیا حضرت محمد(ص)هم زبان ما ایرانی ها بود؟
⛔️ شبهه: ویژه مسلمانان بی اطلاع ایرانی
سورﻩابراهیم_آیه۴ «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُول اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ» معنی:
(ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش نفرستادیم)
ای مسلمانان ایرانی… آیا محمد هم زبان شما بود؟ با این حساب محمد پیامبر شما نیست و باید زرتشت پیامبر ایرانیان باشد. این هم سند از داخل خود قرآن ✅◀️
پاسخ شبهه: ⛔⛔⛔
الف – آیه مبارکه به شرح ذیل است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (ابراهیم - 4) ترجمه: هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدايت مىنمايد، و او عزيز و حكيم است. معنا و مفهوم آیه این است که هیچ یک از پیامبران را از آسمان نفرستادیم. بلکه از میان مردم و اقوام برانگیختیم و با هیچ یک نیز به زبان جن، یا ملک، یا موجود ناشناخته یا زبان خارجی و … سخن نگفتیم، بلکه به همان زبان خودش و قومش که از میان آنان برانگیخته شده است سخن گفتیم. حال کجای این آیه نشان میدهد که محدودهی رسالت هر نبی فقط همان محدودهای است که با آن زبان سخن میگویند؟ به راستی وقتی حضرت موسی (ع) از مصر به فلسطین و بیتالمقدس و از آنجا به دیار دیگر سفر نمود، زبان همهی آنها یک چیز بود، یا گروهی ابری، گروهی عربی و گروهی به زبانهای دیگر تکلم میکردند؟
ب – اگر میخواهند در اثبات ضرورت زرتشتیگری ایرانیان به امر الله، رسول الله (ص) و قرآن کریم استناد کنند، پس باید ابتدا به آنها ایمان آورند. یعنی اول اسلام آورند. و سپس به آیاتش استناد کنند. حال کدام دینی امر میکند که لطفاً از این دین خارج شوید؟!
ج – اگر به الله، رسولالله (ص) و قرآن اعتقاد و باور دارند، نمیتوانند یک آیه را قبول کنند و آیات دیگر را نادیده گرفته یا رد کنند. همان قرآنی که فرمود با هر رسولی به زبان خودش و قومش تکلم میشود، فرمود: موسی و عیسی (ع) را برای قوم بنیاسرائیل فرستادم، اما حضرت محمد (ص) را برای همه بشریت فرستادم: « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبأ - 68) ترجمه: و ما تو را يا محمد (ص) نفرستاديم مگر براى همه مردم جهان، تا آنان را (به پاداش كار نيك) بشارت دهى (و از عذاب كار بد) بترسانى. ولى مردم اكثراً نمىدانند.
د – حال برگردیم به مسئله دین زرتشت و ایرانیت. اگر میخواهند بر ملیت زرتشت استناد کنند و ملیت را اولی بر دیانت بشمارند، در ایران انبیای دیگری نیز (مانند دانیال نبی و انبیایی که در تخت فولاد اصفهان مدفون هستند و …) نیز وجود داشتند، چه ضرورتی دارد که بین این همه نبی، ایرانیها حتماً زرتشتی شوند؟ اگر میخواهند به مقولهی زبان استناد کنند، وضع بدتر میشود، چرا که زرتشت و کتابش اصلاً فارسی نبوده است. بلکه به زبان «اوستایی» مشهور است. زبان فارسی نیز از دورهی هخامنشیان و در میان قوم آریایی رواج داشت که به سنسکریت و زبان اوستایی نیز نزدیکیداشت. و ایرانی و زبان فارسی نیز از همان دوران تشکل آریاییها شکل گرفت. زبان اوستایی نیز زبانی بود که فقط در میان قومی در شرق ایران که دقیقاً ثبت نشده در کدام منطقهی آن رایج بوده است.
ھ – بنابر این اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و … چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسخشان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگویند که هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد و نیست.
و – به رغم تحقیقات گسترده، تاریخ پیدایش زرتشت اصلاً مشخص نیست، چه رسد به زبان او و کتابش. برخی قدمت او را حتی شش هزار سال پیش بیان کردهاند. اغلب ایران شناسان ده تا یازده قرن قبل از مسیح را بیان کردهاند. ارسطو و اودوکسوس و هرمی پوس نوشتهاند که زرتشت پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیسته است. منابع دوران رواج زبان پهلوی، زایش او را سه قرن قبل از اسکندر مقدونی بیان کردهاند. در هر حال اصلاً معلوم نیست که چه زمانی و در کجا به دنیا آمده و به چه زبانی تکلم مینموده و با چه خطی مینوشته است؟ جالب است که مدعیان ضرورت زرتشتیگری ایرانیان و نیز اسلام ستیزان، به اسلام ک ه میرسند بهانه میکنند که دین 1400 سال پیش است، زبان کتابش عربی است و …، اما از ما میخواهند که به یک دین مربوط به شش هزار سال پیش یا بیشر، که اصلاً زبانش هم معلوم نیست برگردیم!
ز – نکتهی آخر آن که اصلاً کتاب زرتشت چیست و کدام است که دست کم مطالعه کنیم. در اذهان عمومی کتاب «اوستا» را به عنوان کتاب او معرفی میکنند، در حالی که اوستا کتاب زرتشت نیست، بلکه در طی چند قرن توسط موبدان زرتشتی نوشته است. همین موبدان در جشنی کتاب زرتشت را سوزاندند و خود کتابی به نام او دادند که منشاء پیدایش دین «مجوس» شد. دینی که ازدواج خواهر و برادر و ازدواج با محارم در آن اجباری بود. و اوستایی که الآن در اختیار است که الحمدلله با آن اوستای موبدان قرون بعد از زرتشت نیز متفاوت است. خود زرتشتیها مدعی هستند که نام کتاب اصلی «گاتها» است. که البته آن نیز به زبان فارسی نبود. بلکه به زبان یکی از اقوام شرق ایران که معلوم نیست کجاست بوده است. اما مهمتر این است که این کتاب اصلاً وجود خارجی ندارد که کسی بخواهد به آن رجوع کند.
ح – انصافاً باید اذعان داشت که دعوت به زرتشتیگری به بهانهی ایرانی بودن، دعوت به حماقت و سوق دادن به بیدینی است. چرا که اصلاً چنین دینی وجود خارجی ندارد که کسی بخواهد به آن رجوع کند یا نکند. و اگر مردم امروز بخواهند به نظریات اشخاص عادی به نام موبدان رجوع کنند، به همان فرضیههای فرویدیسم، داروینیسم، مارکسیسم، فمینیسم … که همه نشأت گرفته از نگاه مادیگرانهی «ماتریالیسم» هست رجوع میکنند که دست کم چهار پنج جمله مفهوم یا احیاناً چند فراز قابل تأمل داشته باشد. چرا زرتشتی شوند که نه زبانش فارسی بوده و نه اصلاً کتاب معینی دارد؟ آیا واقعاً انتظار دارند که یک انسان عاقل ایرانی، قرآن را با آن همه علوم در فلسفه، عرفان، احکام … و متکی بر استدلالهای عقلی و وحی را رها کند و به جرم ایرانی بودن به خرافات برگردد؟! آیا این اهانت به شعور و فهم ایرانیها نیست؟
نویسنده:سیده حدیث موسوی
تایپیست: سیده حدیث موسوی